بهگود گيتا يا سرود خدا جزئي است از مجموعه‌ي عظيم مهابهارات، بزرگترين حماسه‌ي شعري جهان، که داستان جنگ فرزندان بهارات بزرگ است. ميدان رزم در پيرامون شهر دهلي کنوني است. شاهزادگان بهارات در اين سرزمين فرمان مي‌رانند. پس از مرگ پاندوشاه برادر نابيناي وي دريتراشترا به جاي وي مي‌نشيند. او صد فرزند دارد. از پاندوشاه نيز پنج پسر بجاي مانده است که در ميان آنان و فرزندان دريتراشترا خلاف و نفاق است. در يودهن بزرگترين فرزندان دريتراشترا نقشه‌ي قتل پسران پاندو را مي‌کشد و به بهانه‌ي برگزاري جشن مذهبي آنان را به کاخ خود فرامي‌خواند. کسان وي کاخ را آتش مي‌زنند. ليکن پسران پاندو با مادر خود کُنتي جان بدر مي‌برند و به سوي جنگل مي‌گريزند و در آنجا سالها به سختي سر مي‌کنند. تا آنگاه که يکي از شهرياران آن نواحي مي‌خواهد جواني را براي همسري دختر خود برگزيند. اين افتخار نصيب کسي خواهد بود که بتواند کمان بزرگ آن شهريار را بکشد. از ميان پسران پاندو بهيما پهلواني سترگ و ارجونا (سومين فرزند) کمانداري نيرومند است. هنگام آزمايش فرا مي‌رسد. ارجونا به آساني کمان بزرگ را مي‌کشد و تير به هدف مي‌خورد.