درباره‌‌ی گلدان (بهار و عروسک) نمایش‌نامه

گلدان در عرصه ادبيات دراماتيك امروز ما مبحثي جاري و گشاده است. اجزاي اين نمايش‌نامه كه مي‌توان آن را شعر و معماي صحنه ناميد ساده و آشنايند. دريافت و گوارش كليت آن اما غور و بازنگري و جويدن بسيار مي‌طلبد. در گلدان جبروت سنت، در كالبد پدر زمينگير فرمان مي‌راند. و بهار و عروسك سير و سلوكي‌ست از عشق مهجور و معصوم گلدان تا عشق پيچيده و مدرن اكنون. مرد عاشق زن بوده، هنوز هم هست. زن خواسته و نا‌خواسته آلوده وفا و جفا بوده، هنوز هم هست. آنها هر دو شيفته تآتراند. اكنون مرد پس از دوره‌يي جداماندگي، نمايش‌نامه‌يي نوشته، و به سوي زن برگشته تا آن را اجرا كنند. و داستان نمايش‌نامه چيستان عشق قديم و موجود بين آنهاست. و روايت پر زخم و خراش و هزارچم آن با جذر و مدي پياپي در بستر «بازي» و «زندگي» رفت و برگشت دارد. هزاران اره مثالي در كار بريدن و جدايي انداختن‌اند. سرانجام سنفني اره‌ها، در هيئت اره عظيمي به پهناي دهانه صحنه، با كش و واكشي جانخراش فرود مي‌آيد، و تنه سالن بازي را از صحنه كه سر آن باشد قطع مي‌كند. و پرده، اگر هست، چه بهتر كه بسته نشود.

مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند

آخرین محصولات مشاهده شده