درباره‌‌ی گشت گشتن و بازگشتن‌ها (21 داستان کوتاه کوتاه) مجموعه داستان

روي خاك نشستم، مي‌دونستم كه همين الان باران شروع مي‌شه. سعي كردم به اولين عابر فكر كنم، رد شد، چقدر سايه داشت، يه چيزي ازش جدا شد و روي خاك افتاد، ولي خودش نفهميد، چونكه چشاش روي سايه‌ش ميخ شده بود...

آخرین محصولات مشاهده شده