اسم من رايلي است. با تعقيب نشانه‌ها گمشده‌ها را پيدا مي‌كنم. وقتي بچه‌ها مفقود مي‌شوند و آدم‌ها هيچ سر نخي از آن‌ها ندارند، به سراغ من مي‌آيند. من آخرين اميدشانم. كساني را نجات مي‌دهم كه آن‌ها از عهده نجاتش برنمي‌آيند. اف بي آي به دنبالم است. بهترين دوستم يك جادوگر است و به جاي سگ يا هر حيوان خانگي ديگري يك گرگينه دارم. با وجود آن‌ها به هيچ‌كس ديگري در اين دنيا احتياج ندارم. اما وقتي حين ماموريت نجات به مشكلي برمي‌خورم، كمك از سوي كسي مي‌رسد كه اصلا انتظارش را ندارم. مردي غمگين و نگران كه هيچ ‌چيز از موجودات ماورايي نمي‌داند. مردي كه نگاهش، غوغايي در دلم به پا مي‌كند.