درباره‌‌ی کیارستمی (پشت و روی واقعیت) فیلم‌ها و احساس‌ها 9

آري، مرگ همه‌جا هست، تو بگو در آركادي (سرزمين لذت‌ها): به ناگاه، فضاي سراسر سبز، ديار طبيعت و كودكي، اين حلقه‌هاي آدم‌ها و بي‌پيرايگي فرشته گون، اين سادگي ملموس‌گونه‌اي حضور كه در آن مصيبت هم اگر ببارد، همچنان «زندگي ادامه دارد»، در طعم گيلاس جاي خود را به وسوسه مرگ و دلشوره خودكشي مي‌دهد. زميني باير و بي‌حاصل، خشك، سنگلاخ، كه مردي سوار بر ماشيني كه گرد و خاك از پي آن بلند است، دايره‌وار دور گودالي مي‌چرخد. مكان، غرابتي تشويش‌برانگيز دارد؛ جايي است كه يگانه درخت سراشيبي تپه قرار است نشانه‌اي باشد از گور كسي كه سر در پي نابودي خويشتن دارد، بي‌آنكه از خود رد و نشاني به جا بگذارد. ديگر اثري از «اتفاق ساده» و پيشامد نيست، بلكه با يك «داستان الگوواره» طرفيم؛ با يك حكايت پندآموز فلسفي - اخلاقي و شاعرانه، با حكايتي انتزاعي از حادثه‌اي شوم و حزن‌انگيز. اين‌جا نيز آري، «امر واقع» حضور دارد، اما در آن روي سكه، و در غايي‌ترين و قوي‌ترين معناي خود.

آخرین محصولات مشاهده شده