درباره‌‌ی کلوچه گرگ‌شاه (مامان مامان قصه بخوان 4)

ژوليت دختري بود با جوراب‌هاي ساق‌بلند. او در جايي زندگي مي‌كرد كه در طول سال، جشن‌هاي بزرگي برپا مي‌كردند. در يكي از اين جشن ها، رسمي داشتند. آن‌ها در شيريني‌اي كه براي آن روز تهيه مي‌كردند سنگ‌ريزه‌اي طلايي مي‌انداختند. سنگ‌ريزه توي دهان هر كس مي‌رفت، او شاه آن روز مي‌شد...

آخرین محصولات مشاهده شده