اين‌جا مزرعه درخت سيب است. مزرعه مال خانواده بوت است. آن ها دوتا بچه دارند به نام پوپي و سم و يك عالمه مرغ و خروس... يك روز آقاي بوت بچه‌ها را همراه كرد تا دوري بزنند و گردش كنند. يكدفعه چشم آن‌ها به كره اسب كوچولويي افتاد. پدر گفت: ”اين كره اسب، مال همسايه‌مان آقاي استون است. همان كسي كه اين مزرعه‌ي قديمي را خريده است.”