درباره‌‌ی کرم من گم شده (1 دانه)

درخت ريزه ميزه داد کشيد: «آهاي خورشيد مي‌دانم کار توست. تو تيله‌ي طلايي من را دزديدي. حالا هم که کرمم را دزديده‌اي!» خورشيد گفت: «نه! من خودم اين همه طلا دارم، تيله‌ي طلايي تو را مي خواهم چه کار؟ کرم را هم که اصلا نمي‌خواهم.» و قهر کرد و رفت. خبر داري چه خبر شد؟ درخت ريزه ميزه، تيله‌ي طلايي! کي ممکن است تيله را برداشته باشد. تو مي‌داني؟ خودت قصه را بخوان تا بداني!

آخرین محصولات مشاهده شده