درباره‌‌ی کتاب (مجموعه شعر)

شراب تلخ بياور كه وقت شيدايي‌ست، كه آنچه در سر من نيست بيم رسوايي‌ست، چه غم كه خلق به حسن تو عيب مي‌گيرند، هميشه زخم زبان خون‌بهاي زيبايي‌ست، اگر خيال تماشلست در سرت بشتاب، كه آبشارم و انتادنم تماشايي‌ست، شباهت تو و من هرچه بود ثابت كرد، كه فصل مشترك عشق و عقل، تنهايي‌ست، كنون اگرچه كويرم، هنوز در سر من، صداي پر زدن مرغ‌هاي دريايي‌ست.

آخرین محصولات مشاهده شده