درباره‌‌ی کاسپار (نمایش‌نامه)

بين دو سفر به دو اقليم، سال 51، هفت هشت ماهي ايران بودم و آربي اوانسيان، كه آن زمان از زعماي كارگاه نمايش بود و آشناي قديم، دو كتاب راهي به سوي شمال و همين كاسپار را براي ترجمه به من داد؛ بعد از تحويل ترجمه‌ها ... تا سال‌ها خبري از آن‌ها نداشتم. سال 58 بود كسي خبر داد كارآگاه نمايش را خالي كرده‌اند و كتال‌ها و دست‌نوشته‌ها در جوي خيابان شاه (جمهوري فعلي) بر آب مي‌روند. دل از آن‌ها كندم كه بر آب رفته بودند؛ چند سال پيش كه آربي به ايران آمده بود... استنسيل تايپ شده‌ي كاسپار را به هديه برايم آورد، اما كتاب راهي به ‌سوي شمال در غبار تاريخ گم شد. و امسال، در سميناري، كاسپار را به علي شمس دادم. اما ترجمه‌ي سابق، بعد از نيم قرن كار مداوم كتابت، به مذاقم خوش نمي‌آمد، و شايد بتوانم گفت اين متن اكنون باز ترجمه‌اي از آن سال‌هاست.

آخرین محصولات مشاهده شده