«فانتزي، درست همان‌طور كه بايد باشد... كتاب‌هاي رابن هاب مانند الماس در ميان دريايي از جواهرات ميدرخشند.» جورج آر. آر. مارتين فيتز، پسر بچه‌ي شش ساله و نامشروع شاهزاده شواليه، با سرپرستي يكي از افراد وفادار به پدرش در سايه‌ي دربار و به عنوان يك كارگر اصطبل بزرگ مي‌شود. تمام خانواده‌ي سلطنتي فيتز را از خود مي‌رانند، اما شاه شرود مخفيانه او را به خدمت مي‌گيرد تا حرفه‌ي آدم‌كشي را به او بي‌آموزد. چون مي‌داند پسر بچه‌اي كه خانواده‌اش او را طرد كرده باشند و در ميان سگ‌هاي شكاري اصطبل بزرگ شده باشد انگيزه هاي زيادي در سر دارد و از همه مهم‌تر اينكه در خون او جادوي اسكيل جاري است. در طول دوران رشد فيتز، مهاجم‌هاي وحشي به سواحل قلمروي پادشاهي حمله مي‌كنند و او خيلي زود با اولين ماموريت خطرناك و دردناك خودش رو‌به‌رو مي‌شود. هرچند عده‌اي فيتز را تهديدي براي تاج و تخت پادشاهي مي‌دانند، اما شايد او كليد حل ماجرا و بقاي پادشاهي باشد...