درباره‌‌ی چین چگونه از تله فقر گریخت

کتاب پيش رو همان‌گونه که از عنوان آن پيداست، به اين مسئله مي‌پردازد که چين چگونه از تله فقر رهايي يافت. مائو تسه تونگ، از نام‌آورترين انقلابيون جهان در قرن بيستم، مردمي آشفته و سرخورده را سامان داد و به ملتي يکپارچه و فداکار بدل ساخت. اما مديريتش تلخ و ناگوار بود. طي سي سال حکومت مائو، چين دچار دو فاجعه شد: يکي تحميل الگوي ايدئولوژيکي آشفته‌اي بود در سال‌هاي ???? تا ???? با عنوان «جهش بزرگ به جلو» به قصد سرعت بخشيدن به توليد، که نتيجه‌ي عکس داد؛ تحول دوم به نام «انقلاب فرهنگي» در سال‌هاي ???? تا ????به قدرت‌گرفتن «جوانان گارد سرخ» انجاميد و از لحاظ اقتصادي و سياسي فاجعه‌بار از کار درآمد. گشايش هنگامي آغاز شد که دنگ شيائو پينگ، رفيق مغضوب مائو، قدرت را به دست گرفت. درسي دردناک که دنگ و هم‌رزمانش آموخته بودند اين بود که تمرکز قدرت در دستان خودکامه به سوءاستفاده و نتايج ويرانگر اقتصادي، اجتماعي و سياسي خواهد انجاميد. آن‌ها مي‌دانستند که بايد ايدئولوژي جزمي را کنار بگذارند و «حقيقت را در واقعيت موجود بجويند.» با توجه به اهميت بي‌چون‌وچراي سرمايه‌ي انساني در امر پيشرفت و توسعه، دنگ شيائو پينگ روش مائوئيستي در ارزشيابي سرمايه‌ي انساني را، که بر راديکاليسم ايدئولوژيک جزمي استوار بود، مردود اعلام کرد و روشي نوين بر پايه‌ي معيارهاي اقتصادي نتيجه‌محور به‌ويژه در استخدام مديران ارشد اتخاذ کرد، که نتيجه‌ي عملي آن را در چينِ معاصر شاهد و ناظريم.

آخرین محصولات مشاهده شده