جهاني ديگر از جنس آثار جولين بارنز؛ منحصربه فرد، گيرا، پر از پيچيدگي و داراي معنايي عميق. بارنز، برنده‌ي جايزه‌ي بوکر که سه بار نيز نامزد نهايي اين جايزه بوده است، در اين رمان، عشق و زناشويي را واکاويده و نشان داده است که چگونه حسرت‌ها و رنج‌ها در روح و روان انسان تأثيري ماندگار به جا مي‌گذارند. او روح و روان شخصيت‌ها را بي پرده در برابر مخاطب مي‌گشايد و ذهن و ضمير آنان را برملا مي‌سازد. مدت‌ها پيش، در قلمرو رويا، وقتي جهان هنوز جوان بود و ما هم با آن جوان بوديم، وقتي شور عشق بنيان کن بود و قلب چنان خون پمپاژ مي‌کرد که گويي هيچ فردايي در کار نيست، وقتي استيوئرت و آليور موقتا احساسي چون احساس رولان و آليور داشتند، طوري که نيمي از يک منطقه‌ي پستي در لندن با کوبش چماق بر سينه‌ي زره به لرزه مي‌افتاد، قهرمان يادشده، به نام آليور، فکر روز خود را محرمانه با... خب، اگر بخواهم حقيقت را بگويم، با شما در ميان گذاشت. و البته حقيقت بايد گفته شود..