چهارشنبه‌ها در قصر درخشان، از آن روزهاي معمولي و کسل‌کننده‌اند! نه راهروي جديدي، نه برجک اضافه‌اي، نه تغييرات ناگهاني‌اي...حداقل سيلي که اين‌طور فکر مي‌کند. او قصر را از هرکسي بهتر مي‌شناسد؛ بنابراين، وقتي در روز چهارشنبه مي‌بيند که برجي جديد با اتاقي جديد و يک تخم بزرگ نارنجي به قصر اضافه شده است، حسابي غافل‌گير مي‌شود.سيلي نمي‌داند چه کار کند، برادرش بران- جادوگر سلطنتي جديد- هم همين‌طور، ولي قصر مي‌داند. همين‌طور که پلکان‌هاي جديد توي قصر ظاهر مي‌شوند و درهاي قديمي ناپديد، نقشه‌ي قصر واضح‌تر ميشود: سيلي بايد از تخم و هر موجودي که داخلش هست مراقبت کند! هرچند که خودش درخواست نکرده بود حيوان خانگي داشته باشد. وقتي سيلي و خواهر برادرهايش مي‌فهمند چه چيزي توي قصر پنهان است، معلوم مي‌شود نگهداري از اين حيوان، آن‌قدرها که فکر مي‌کردند آسان نيست، قصر درخشان و شاهدخت سيسيليا و خواهر و برادرهايش در اين کتاب پر از اتفاق و ماجرا‌جويي، بر مي‌گردند تا رمان پر فروش جسيکا دي جورج، به يک مجموعه‌ي جذاب تبديل شود.