درباره‌‌ی پپا و ماشین آتش‌نشانی(کتاب پازل)

ما‌مي‌پيگ به دوره‌هاي تمريني آتش‌نشاني مي‌رود. ددي پيگ مي‌گويد. اين بهونه‌ي خوبيه براي گپ زدن با دوستام يه قرار خيلي مهم و يه مهموني کباب پزون با تيم فوتبال باباها دارم مامي پيگ پيا و جورج به ايستگاه آتش‌نشاني خانم خرگوشه مي‌رسند. پيا با ديدن ماشين بزرگ قرمز آتش‌نشاني نفسش مي‌گيرد و مي‌گويد: «اوووووه!» جورج مي‌گويد «ماشين آتيش نشاني

آخرین محصولات مشاهده شده