درباره‌‌ی پند و پیوند (گزارش 20 غزل حافظ بر پایه زیباشناختی و باورشناختی)

اگرچه مستي عشقم خراب كرد، ولي اساس هستي من ز آن خراب‌آباد است. اگرچه مستي عشق مرا از پاي درانداخته و از بن ويران كرده است ، بنياد هستي من از اين ويراني‌آباد و بر آن استوار است ... خواجه، در اين بيت، ديگر بار به انديشه‌اي بنيادين در جهان‌بيني درويشي بازگشته است و آن را بازنموده است : رستن از بند تن و از چنبر چيرگي «من» و پيوستن به «او »، به ياري نيروي شگرف و ايستادگي‌ناپذير عشق كه دلشده‌ي شوريده و بي‌خويشتن را به يكبارگي از او وامي‌ستاند و در دوست «محو » ناپيدا مي‌گرداند. رهرو، در پي اين «مرگ و زندگي» و نيستي دروني، به هستي راستين در دوست مي‌رسد و پس از «فنا في الله» به «بقا بالله» دست مي‌يابد.

آخرین محصولات مشاهده شده