درباره‌‌ی پرنده‌ مجروح (آموزش به روش مونته سوری)

يك روز صبح ليو و امي كنار پنجره نشسته بودند و نقاشي مي‌كردند. ناگهان چيزي به پنجره خورد. تق! يك پرنده بود! امي گفت: پرنده‌ بيچاره، اميدوارم زخمي نشده باشد...

آخرین محصولات مشاهده شده