درباره‌‌ی پاریس من و پدرم

کاترين سرتيتود مثل پدرش عينکي است و دوست دارد مثل مادرش ژيمناستيک کار بشود، اما او براي ورزش کردن مجبور است عينکش را بردارد. کاترين در اين اجبار مزيتي مي‌بيند: زندگي در دو دنياي متفاوت. يکي در دنياي واقعي، يعني دنيايي که با عينک مي‌بيند و ديگري زندگي در دنيايي لذت‌بخش، مه آلود و لطيف، وقتي که عينکش را برمي‌دارد. اين کتاب داستاني شيرين و نوستالژيک از کودکي دختري اهل پاريس است. روايتي هم‌دلانه از دختر و پدري که تمام سختي‌هاي زندگي را آسان مي‌کنند.

آخرین محصولات مشاهده شده