درباره‌‌ی پادشاه میداس و طلا (2 زبانه)

کتاب شاه ميداس و طلا king midas and gold قصه‌اي شناخته شده است که اکنون مي مي ساموئل به بازنويسي تازه‌اي از آن پرداخته؛ او در اين داستان خيال‌انگيز ماجراي پادشاه مهرباني را به تصوير مي‌کشد که با آرزوي غيرمنطقي خود چيز‌هاي ارزشمند زندگي‌اش را از دست مي‌دهد. در روزگاران قديم، پادشاهي مهربان به نام کينگ ميداس مشغول قدم زدن در باغ قصر زيبايش بود که متوجه شد پيرمردي زير سايه يکي از درخت‌هاي باغش خوابيده است. اين در حالي بود که هيچ‌کس حق نداشت بدون اجازه پادشاه وارد قصر شود و اگر کسي اين کار را مي‌کرد، مجازات سختي انتظارش را مي‌کشيد. با اين وجود، آن روز دل پادشاه براي پيرمرد سوخت. او پيرمرد را بيدار کرد و از او خواست تا از باغش بيرون برود و ديگر بدون اجازه وارد آن‌جا نشود. پيرمرد نيز که خيلي حق شناس بود، از پادشاه تشکر کرد و به او گفت که اشتباهي وارد قصر شده است. اين کار پادشاه ميداس باعث شد تا ناگهان يک پري در مقابلش ظاهر شود و به او بگويد که به دليل مهرباني و خوش قلبي‌اش هر آرزويي داشته باشد را برايش برآورده مي‌کند. پادشاه ميداس که از اين اتفاق بسيار هيجان‌زده شده بود، آرزو کرد تا با لمس هرچيزي بتواند آن را به طلا تبديل کند. اما اين آرزويي نسنجيده بود که او را به دردسر بزرگي انداخت.

آخرین محصولات مشاهده شده