درباره‌‌ی وقتی گم شدیم

اولين باري كه تام با هواپيما پرواز كرد واقعا هيجان‌زده بود، البته در عين‌حال كسل و بي‌‌حوصله هم بود. ده دقيقه‌ي اول هنگام سوار شدن به هواپيما هيجان داشت، واقعا هيجان‌زده و كمي هم ترسيده بود، اما بعد از آن حوصله‌اش واقعا سر رفته و خوابش برده بود.اين‌بار هم مقل هميشه تصميم گرفت تمام مسير پرواز را بخوابد. ناگهان با تكان شديدي كه با وجود كمربند ايمني او را به بالا پرتاب مي‌كرد، يلند شد. چشمانش را كه باز كرد كابين نيمه سوزان جلوي چشمانش بود، چمد ثانيه‌اي طول كشيد تا بفهمد كجاست و بي‌درنگ متوجه موضوع شد.

آخرین محصولات مشاهده شده