درباره‌‌ی وزیری که فروخته شد (قصه های تصویری از زهرالربیع 1)

سعيد نميدانست چه کارکند و هرچه فکر ميکرد راه به جايي نداشت. با خودش گفت بهترين کار اين است که نزد حاکم برود و از او داد خواهي کند پس پيش ملکشاه رفت و با ناله و زاري گفت: اي حاکم بزرگ که دادگر و با انصاف هستي... از تو ميخواهم که به مشکلم رسيدگي کني...

آخرین محصولات مشاهده شده