درباره‌‌ی همیش و آروغ جاذبه (همیش 3)

به نظر مي‌رسد اين يك كتاب كاملا معمولي باشد. اما اين‌طور نيست. اين كتاب چيز ترسناكي مي‌داند: عجيب‌ترين، وحشتناك‌ترين و مخوف‌ترين تهديدي كه دنيا به خود ديده است! وقتي هميش، مادر و برادرش را در شهر استار كلي ديد كه به سقف اتاق چسبيده‌اند، فهميد كه به دردسر بزرگي افتاده‌اند. اين صداي عجيب آروغي كه مرتب مي‌شنيد، چه بود؟ چرا دانه‌هاي مرموز از آسمان مي‌باريد؟ آيا او بايد در مورد زن غيرعادي كه دور گردنش مخروطي بسته بود، نگران مي‌شد؟ چيزي كه هميش به آن اطمينان داشت اين بود كه ماجراي جديدي شروع شده است. اين دو معني داشت: هميشه بايد آماده باشيد. هميشه بايد ساندويچ آماده كنيد.

آخرین محصولات مشاهده شده