کتاب «هرگز انتظارش را نداشت» تازه‌ترين اثر شاري لاپناست؛ نويسنده‌اي که استاد خلق تعليق و پيچش‌هاي غيرمنتظره است. داستان با يک تماس تلفني آغاز مي‌شود: سم، پدر خانواده، از محل کارش تماس مي‌گيرد و مي‌فهمد که همسرش برايدن براي برداشتن دخترشان از مهدکودک نرفته است. سم با عجله به خانه برمي‌گردد و با صحنه‌اي عجيب روبه‌رو مي‌شود: وسايل برايدن، از جمله کيف و تلفن همراهش، سر جايشان هستند، اما خودش ناپديد شده است. اين اتفاق آرامش خانه‌اي را که از بيرون نمونه‌ي يک زندگي بي‌نقص به نظر مي‌رسيد، به هم مي‌ريزد. پليس وارد ماجرا مي‌شود و دامنه‌ي جست‌وجو به خانواده، دوستان و همسايه‌ها کشيده مي‌شود. هرکدام از آن‌ها چيزي براي پنهان‎کردن دارند و کم‌کم رازهايي برملا مي‌شود که چهره‎ي واقعي روابط اين خانواده را آشکار مي‌کند. سم تحت فشار قرار مي‌گيرد، خواهر برايدن با گذشته‌اي پرکينه وارد صحنه مي‌شود و همسايه‌ها هرکدام روايتي متفاوت از آنچه ديده‌اند، ارائه مي‌دهند. شاري لاپنا با مهارت خاص خود فصل‌هاي کوتاه، زاويه‌ديدهاي متنوع و گفت‌وگوهاي پرکشش را کنار هم مي‌چيند تا خواننده را پيوسته در تعليق نگه دارد. او در اين رمان تنها به‎دنبال يافتن قاتل يا مقصر نيست، بلکه لايه‌هاي رواني شخصيت‌ها را مي‌کاود و نشان مي‌دهد چگونه يک حادثه مي‌تواند پوسته‌ي ظاهري زندگي آرام را بشکند و زخم‌هاي پنهان روابط را نمايان سازد. «هرگز انتظارش را نداشت» کتابي است که هم دوستداران رمان‌هاي معمايي و هم علاقه‌مندان داستان‌هاي روان‌شناختي را راضي مي‌کند؛ اثري پر از غافل‌گيري و تعليق که تا آخرين صفحه خواننده را درگير نگه مي‌دارد و وادارش مي‌کند بارها حدس بزند، اما باز هم در پايان شگفت‌زده شود.