درباره‌‌ی هاپو و سایه‌اش اسب کوچولو (1 کتاب 2 قصه)

هاپو وقتي داشت در كوچه بازي مي‌كرد متوجه شد كه سايه‌اش مثل خودش بالا و پايين مي‌پرد. هر كاري هاپو انجام مي‌داد سايه‌اش هم انجام مي‌داد. هاپو يك لگد به سايه‌اش زد اما سايه هم لگد زد. هاپو سايه‌اش را مسخره كرد و شكلك درآورد. سايه‌اش هم همان كار را كرد.

آخرین محصولات مشاهده شده