درباره‌‌ی هالی بنکس و کوله باری از ترس هایش

داستاني طنز آميز درباره چندين روز از دشواري هاي زندگي مادري كه بعد از انتقال اجباري همسرش به شهري جديد،ناخواسته درگير تجملات و راز و رمزهاي آن شهر مي شود.در چنان شهري كه مادرانش از هر جنبه اي بي عيب و نقص به نظر مي رسند،روز اول مهد كودك دخترش از سرويس جا مي ماند،وقتي براي رساندن دخترش با شلوار راحتي به مدرسه مي رود همه اورا ميبينند و آبرويش مي رود،فكر اينكه همسرش رابطه اي با كسي دارد دائم از ذهنش مي گذرد،با مدرك فيلمسازي اش هيچ كاري نتوانسته انجام بدهد،مادرش هم كه هميشه خدا مشغول دسته گل به آب دادن است و...هالي بعد از دسته پنجه نرم كردن با دشواري هاي زندگي روزانه اش،با خود مي گويد شايد مادرهايي هم كه در آن آرمان شهر زندگي ميكنند،مانند خودش ضعيف باشند و به اين فكر مي افتند كه آيا اصلا مادر بي عيب و نقصي وجود دارد؟

آخرین محصولات مشاهده شده