درباره‌‌ی نظریه‌های فلسفی و جامعه شناختی در هنر

مجموعه حاضر از دو بخش جامعه‌شناسي هنر و فلسفه هنر شکل گرفته است. جامعه‌شناسي هنر از چند دهه گذشته به اين‌سو به رشته‌اي پويا و بالنده تبديل شده است که گستره مطالعاتي آن، موضوعات و مسائل بسيار متنوعي را دربرمي‌گيرد. از يک‌سو به تحليل‌هاي سطح خُرد جامعه‌شناختي مي‌پردازد و براي مثال، زندگي و فعاليت‌هاي عملي هنرمندان و موقعيت اقتصادي و اجتماعي آن‌ها را به تحقيق مي‌گيرد؛ و از سوي ديگر به تأملات سطح کلان روي مي‌کند و مسائلي همچون جايگاه هنر و افت‌وخيزهاي آن در ساختار کلي جوامع مدرن را موضوع مطالعه خود قرار مي‌دهد. جامعه‌شناسي هنر در بخش نظري نيز، به‌ويژه در دو دهه اخير، پويشي نظرگير داشته و کتاب‌ها و مقالات پرمحتوايي توسط جامعه‌شناسان درباره مسائل نظري هنر نگاشته شده است. فلسفه هنر يا زيباشناسي که از ديرباز درباره مسائل مربوط به تعريف و چيستي هنر، نظريه هنر، رابطه زيبايي و هنر، و خودمختاري هنر به تأمل مي‌پرداخته، در روزگار کنوني بر مفاهيمي چون ارزش زيباشناختي، تجربه زيباشناختي، معيارهاي داوري زيباشناختي و نگرش زيباشناختي تکيه‌اي ويژه داشته است. همچنين روند غالب در زيباشناسي معاصر، بر گرايش به تحليل‌هاي موشکافانه‌اي از نقش نظريه در نقدهاي هنري، بررسي ضرورت و امکان صورتبندي تعريفي جامع و مانع درباره هنر، هستي‌شناسي هنر و مسائل مربوط به اصالت آثار هنري، نظريه نهادي، هرمنوتيک و تأويل متن، قصد مؤلف و اهميت آن در نقد هنر و جز اين‌ها متمرکز بوده است.

آخرین محصولات مشاهده شده