درباره‌‌ی نجات کورکورانه (رایلی آدامسون 5)

"اسم من رايليه و من يک ردگيرم." وقتي بچه‌ها مفقود مي‌شوند و انسان‌ها سرنخي پيدا نمي‌کنند، من کسي هستم که مي‌آيند سراغش. من آخرين اميدشان در بازگرداندن گم‌شده‌ها هستم؛ آن‌چه را آن‌ها از پسش برنمي‌آيند، نجات مي‌دهم. وقتي دختري مؤدب و محترم باشي، عبور از قلمروي غول‌ها برايت خطرناک است. يعني من مي‌دانم با وجود همراهاني که با خود دارم، کاملاً براي سفري خطرناک آماده‌ام. حتي وقتي همه‌چيز بد پيش مي‌رود و دشمن‌هايمان از هر طرف نزديک‌مان مي‌شوند، من هنوز هم فکر مي‌کنم که کنترل اوضاع را در دست داريم. وقتي قرار است به يک مأموريت نجات برويد، يک نفر چقدر مي‌تواند کورکورانه جلو برود؟ به زودي مي‌فهميم.

آخرین محصولات مشاهده شده