درباره‌‌ی نامه‌های عاشقانه به مردگان

اون چيزي كه درباره نجات دادن مردم گفتم، درست نبود. شايد فكر كني هست: چون شايد دلت بخواد يكي ديگه نجاتت بده و ازت مراقبت كنه يا اين‌كه بدجور دلت مي‌خواد كسي رو نجات بدي. اما درواقع يه نفر ديگه نمي‌تونه نجاتت بده. نمي‌تونه تو رو از دست خودت نجات بده. تو پاي تپه خوابت مي‌بره و گرگ از كوه‌ها مي‌آد پايين و تو اميدواري كه يكي از خواب بيدارت كنه، يا دنبالش كنه و دورش كنه، يا با تفنگ بكشتش. اما وقتي متوجه مي‌شي كه گرگ توي خودته، اون وقته كه مي‌فهمي نمي‌توني از دستش فرار كني و اون‌هايي كه عاشقتن، نمي‌تونن گرگ رو بكشن: چون گرگ بخشي از توئه. صورت تو رو روش مي‌بينن و گلوله رو شليك نمي‌كنن. با مشاهدات زيبايي از اين‌كه مي‌تواند ما را به كجاها ببرد، از اندوه تا سرور، از نااميدي تا حيرت، نامه‌هاي عاشقانه براي مردگان نامه‌اي عاشقانه براي زيستن است.

آخرین محصولات مشاهده شده