درباره‌‌ی نامه عاشقانه به زمین

انسان‌ها در طول سال‌هاي متمادي خود را پادشاه زمين مي‌دانستند و هنوز هم چنين‌اند. اين پادشاه خودخوانده تا جايي كه در توان داشته منابع و موجودات زنده زمين را استثمار كرده و هر روز بيشتر از ديروز منرصد دست‌اندازي و سلطه‌گري بيشتر بر زمين و دارايي‌هايش است. حالا كار به جايي رسيد‌ه است كه انسان‌هاي خودخواه نابودي خويش را در آينه نابودي زمين مي‌بينند و نيز به جاي دست برداشتن از استثمار زمين در انديشه دست‌اندازي به ديگر ابعاد كيهان هستند. نويسنده در اين اثر تلاش كرده است مخاطب را در جايگاهي قرار دهد كه بتواند زمين را به عنوان مادر خود و ديگر انسان‌ها باز شناسد: همو كه همه موجودات زنده و غير زنده پيرامون ما را با سخاوتي مادرانه در دامان خود مي‌پرورد. چگونه مي‌توان چنين مادري مهربان را دوست نداشت و به او عشق نورزيد؟ چگونه مي‌توان سرمايه‌هايش را تباه كرد و روي سبزش را سياه؟ اين اثر نسبت ما را با زمين از نگاهي ديگر تعريف مي‌كند و راهي ديگرگون را به سوي اخلاق محيط زيست مي‌گشايد.

آخرین محصولات مشاهده شده