درباره‌‌ی موهیتو (2جلدی)

-يه دختر ازجنس شيشه خيلي زود با کم صحبتي مي‌شکنه. سرش را براي يک لحظه بالا آورد. خيره نگاهم کرد و بعد با پوزخند گفت: -خب دختر از جنس شيشه، تو مگه نمي‌دوني وقي يه شيئ شيشه‌اي مي‌شکنه چي مي‌شه؟ از سوالش تعجب کردم و گفتم: -چي مي‌شه؟ -دست‌هايم را کامل تميز کرده بود. باند را داخل نايلون انداخت و بسته‌اي چسب زخم بيرون آورد و يکي از آن‌ها را باز کرد و به شست دست راستم زد و گفت: -شيشه شکسته خودش را نمي‌برد! هر کي بياد سمتش رو زخمي مي‌کنه. نه؟ لبخندي مرموز روي لبم نشست.

آخرین محصولات مشاهده شده