درباره‌‌ی مهربانی‌های دروغکی

يك روز در مهدكودك منتظر مامانم بودم كه سروكله‌ي مردي پيدا شد و گفت كه مي‌تواند من را به خانه برساند. او آدم مهرباني به نظر مي‌آمد، ولي همان موقع مامانم از راه رسيد و آن مرد به سرعت از ما دور شد. آن شب بابا و مامان برايم داستاني خواندند و يادم دادند كه وقتي يك آدم غريبه را مي‌بينم بايد چه كار كنم. با مطالعه اين كتاب متوجه مي‌شويد كه موقع روبه‌رو شدن با غريبه‌ها چه كار كنيد.

آخرین محصولات مشاهده شده