درباره‌‌ی من زندگی‌ام را دوست داشتم

براي شوهرم يک همسر عالي پيدا کردم به اندازه‌ي من سنتي نيست که نکته‌ي خوبي است. چندان باهوش هم نيست، بريدي بيست سال هوش بيش از اندازه‌ي مرا تحمل کرد تحت آموزش من ياد گرفت: کلم پيچ کلسترول را کاهش مي‌دهد؛ طبيعي است که دختر کوچکي بخواهد با پدرش ازدواج کند؛ مهم نيست حواست به جاده باشد، ايميل دادن در حال رانندگي از مستي در حين رانندگي ايمن‌تر نيست. اين ديدگاه‌ها تا به حال با ارزش بودند، اما در شرايط فعلي هيچ فايده‌اي ندارند. در واقع شکسته نفسي است من کاملا مصمم زندگي‌ام را صرف اين کردم که مثل مادرم ضعيف نباشم او اجازه مي‌داد بيشتر تصميم‌هايش را شراب گالو بگيرد. با اين حال آن‌چه حالا بريدي اکنون نياز دارد شخصي است مهربان‌تر از من البته زيادي نرم و بيش از حد احساساتي نباشد هميشه اين‌قدر خوب بودن هم درست نيست شوهرم هرگز عاشق زني احمق يا دمدمي مزاج نمي‌شود بايد کسي باشد که از مکث‌هاي طولاني بريدي در وسط جمله‌ها عصباني نشود. يک شنونده‌اي خوب وزني با گذشت باشد، کسي که براي مهر و محبت چرتکه نيندازد و خودش هم مايل به بزرگ کردن دختر‌مان، ايو، باشد. متقاعد کردن اين فرد به ازدواج با شوهرم حداقل کاري است که مي‌توانم انجام دهم...

آخرین محصولات مشاهده شده