درباره‌‌ی ملاقات با خون‌آشام

دو پسر بچه بعد از يک جشن تولد، حوالي نيمه شب، از خانه بيرون مي زنند و چند کوچه آن طرف تر، ناخواسته، پاي‌شان به خانه ي متروکي کشيده مي‌شود که در آن هيولاهايي با دندان هايي که بيرون زده اند، انتظارشان را مي‌کشند. نويسنده ي داستان نيز به سبب سماجت يک خبرنگار، ناخواسته به جهان هولناک داستانش کشيده مي شود، جهاني که در آن هيولاها در حال تکثير شدن هستند و با ولع انتظار تک تک خوانندگاني را مي کشد که به دنبال کشف اين جهان اند.

آخرین محصولات مشاهده شده