درباره‌‌ی معمای چشم لندن

تد و خواهرش کت تماشا مي‌کنند که پسرخاله‌‌شان سليم، سوار چرخ‌‌وفلک چشم لندن مي‌شود. اتاقک از زمين بلند مي‌‌شود و روي شهر بالا مي‌‌رود. 12:02 بعدازظهر اتاقک پايين مي‌‌آيد و در باز مي‌‌شود. همه خارج مي‌‌شوند؛ همه به‌‌جز سليم. آيا او دچار احتراق خودبه‌‌خودي شده است؟ (نظريه‌‌ي تد) آيا او دزديده شده است؟ (نظريه‌‌ي خاله گلوريا) آيا او اصلاً هنوز زنده است؟ (ترس ناگفته‌‌ي خانواده) حتي پليس‌‌ها هم گيج شده‌‌اند. پس تد که ذهنش سيستم عامل منحصربه‌‌فردي دارد، بايد اين معما را حل کند. تد همراه با کت رد سرنخ‌‌ها را در کل لندن دنبال مي‌کند، درحالي که زمان به‌‌سرعت مي‌‌گذرد...

آخرین محصولات مشاهده شده