درباره‌‌ی مردی با کلاه مشکی پالتوی مشکی و کفش آبی

گاهي واقعيت آن‌قدر اگزوتيک و غافلگير‌کننده است که وقتي به فرم داستاني درمي‌آيد باور واقعي بودنش دشوار مي‌نمايد. فرهاد پيربال در «مردي با کلاه مشکي، شلوار مشکي و کفش آبي» مرزهاي داستان و ناداستان را درمي‌نوردد: فريدون؛ معلمي که مصائب مهاجرت را براي آينده‌ي بهتر خود و خانواده‌اش به جان خريده، اکنون با واقعيت‌هايي تکان‌دهنده روبه‌روست و نهايتاً فرهاد پيربال هم شخصاً وارد متن مي‌شود…

آخرین محصولات مشاهده شده