درباره‌‌ی محله شکر خانم

اول از همه بايد بدانيد که در "محله‌ي شکر خانوم" با يک محله‌ي معمولي سر و کار نداريد. اينجا پر از آدم‌هاي باصفا و دوست‌داشتني است که قلب شما را گرم مي‌کنند و عطر محبت و انسانيتشان، در کوچه‌هاي ذهن شما ماندگار مي‌شود. يکي از اتفاقاتي که در اين رمان با آن مواجه هستيم، فوت مادربزرگ افسانه و علي است. "شکر خانوم" که اسم او بر جلد کتاب خودنمايي مي‌کند، از بچه‌ها سوال مي‌کند که مادربزرگشان به چه چيزهايي علاقه داشته است؟ بچه‌ها خيلي به علايق مادربزرگ آگاه نبودند اما "شکر خانوم" مي‌داند که چه بکند. او شمعداني‌ها را در گلدان‌ها مي‌کارد و با پختن غذاي موردعلاقه‌ي مادربزرگ، همسايه‌ها را به مجلسي دعوت مي‌کند که در آن خاطرات مادربزرگ را تعريف کنند و يادش را زنده بدارند. اينجاست که شما متوجه مي‌شويد براي چه مردم "محله‌ي شکر خانوم" اينقدر با بقيه فرق دارند؛ چرا که دل‌هايشان پر از عشق به يکديگر و به زندگي است.

آخرین محصولات مشاهده شده