دربارهی مجموعه اشعار لویی آراگون (چشمهای الزا) اشعار عاشقانه
ميخواهم رازي عظيم را با تو در ميان بگذارم.
زمان تويي.
زمان زني است نيازمند ستايش.
نيازمند آنكه بر پايش بنشينند.
زمان همچون دامني است براي گشودن.
زمان همچون گيسوان بلند شانه شدهاي.
آيينهاي كه نفس آنرا كدر و شفاف ميكند.
زمان تويي كه سپيدهدمان به خواب ميروي.
آنگاه كه من بيدار ميشوم.