درباره‌‌ی مجله حوالی 5 (خوابگاه)

گر تجربه‌ي هر خوابگاهي ترکيبي باشد از نوع خوابگاه، موقعيت آن، شخصيت فرد، تجربه‌هاي قبلي‌اش، هم‌اتاقي‌ها و زمان حضورش در خوابگاه، احتمال تشابه دو تجربه تقريبا صفر است. حتي نمي‌شود اين تحليلِ به‌دردنخور و وسوسه‌انگيز را کرد که خوابگاه کلاً خوب است يا بد. هر خطي که دو سرش صفات متضادي را فرض کنيم، خوابگاه وسط آن خط است. از تقابل بين محدوديت و آزادي، موقتي و دائم، تلخي و شيريني، خانه و خيابان شکل مي‌گيرد (اگر بشود خيابان را نقطه‌ي مقابل خانه تصور کرد.) هويتش گرو حضور هم‌زمان اين وارونگي‌ها است؛ فضايي مياني و خاکستري. اين حوالي پر است از اين تقابل‌هايي که جلوي سياه يا سفيد شدن خوابگاه مي‌ايستند. هيچ کفه‌اي در خوابگاه سنگيني نمي‌کند و در عين حال نمي‌توان پايداري و تعادل را به آن نسبت داد. مثل رشته‌هاي طنابي که از دو طرف کشيده مي‌شود؛ در نگاه ناظر بيروني ثابت و در سطح ماکروسکوپي در حال شکافتن. همين است که خوابگاه به هر کسي که تجربه‌اش کرده و مي‌کند، يک ضربه مي‌زند و اجازه نمي‌دهد کسي بدون تغيير از آن عبور کند. حتي اگر چند ساعت و چند روز در خوابگاه بوده باشد هم به تناسب از اين ضربه تکان مي‌خورد. مثل تجربه‌ي مهاجرت، بچه‌دار شدن، ازدواج، سربازي، مرگ يک عزيز و… نقطة چرخشي مي‌شود براي ماهيت آدم‌هاي قبل و بعدش. آن‌ها را مي‌گيرد، مي‌پيچاند، فشار مي‌دهد،‌ زمين مي‌زند، بلند مي‌کند و مي‌فرستد بيرون.

آخرین محصولات مشاهده شده