درباره‌‌ی ماه خونین (خروش خاموش 2)

صداي خروج آب از دريچه روشويي آرامم مي‌كرد: معمولا در شهر خودمان، باز گذاشتن شير آب براي مدت طولاني اسراف محسوب مي‌شد، اما در حال حاضر برايم مهم نبود كه مشغول هدر دادن چه مقدار از آب شرب شهر مركزي‌ام. حالا كه قرار بود با ايزدان هم‌بستر شوم، بايد برايم استثنا قائل مي‌شدند. دوست داشتم هدر رفتن آب را تماشا كنم. اين كم‌ترين چيزي بود كه در قبال تصرف زندگي و جواني‌ام از آن‌ها مي‌خواستم...

آخرین محصولات مشاهده شده