درباره‌‌ی مادر

در اوايل تابستان، وقتي مادر بچه چهارم خود را زاييد، چنان دعواي سختي بين ايشان در گرفت كه سخت‌تر از آن، تاكنون بين هيچ زن و شوهري اتفاق نيفتاده بود. روزي از روزهاي اوايل تابستان و ماه ششم سال بود، از روزهايي بود كه روياي خوشبختي‌هاي تازه با خود مي‌آورند. مرد در تمام صبح آن روز خيالات خام بافته بود. هوا چنان آكنده از رخوت و گرماي مطبوع بود و علف‌ها چنان از سبزي باطراوت برق مي‌زدند و آسمان آبي‌رنگ چنان مي‌درخشيد كه مرد سختش بود تن به كار بدهد. خوابيدن نيز به نظر او غيرممكن مي‌آمد، چون هنوز آن گرماي طاقت‌فرسا نيامده بود و زندگي در حول‌و‌حوش او مي‌جوشيد...

آخرین محصولات مشاهده شده