درباره‌‌ی ماجرای فانوس دریایی عجیب (دنیای احساسات)

جويندگان جسور به خانه‌ي بابابزرگ و مامان بزرگ مي‌روند. بچه‌ها با دخترعمويشان، آنچويتا، قايق سواري مي‌کنند که يکهو قايق سروته مي‌شود. آن‌ها کاسه کوزه‌ها را سر هم مي‌شکنند. بچه‌ها اصلاً بلد نيستند چطوري باهم همکاري کنند. سروکله‌ي فلورستان، مربي دنياي احساسات، پيدا مي‌شود. آن‌ها قرار است با کشتيِ احساسات به فانوس دريايي عجيبي سر بزنند. واي، اگر فانوس خاموش شود کشتي‌ها گم مي‌شوند يا مي‌خورند به صخره! گرومپ! صاعقه مي‌خورد به چراغ فانوس دريايي! بچه‌ها بايد با همکاري هم دوباره آن را روشن کنند. فلورستان به جويندگان جسور کمک مي‌کند تا مهارت‌هاي اوليه‌ي اجتماعي را ياد بگيرند، به يکديگر احترام بگذارند و با هم همکاري کنند.

آخرین محصولات مشاهده شده