درباره‌‌ی قلب تخم‌مرغ و همه چیزهای شکستنی

نفسم را حبس كردم و تخم‌مرغ را انداختم. سقوط سقوط سقوط سقوط و بعد صداي برخورد تخم‌مرغ با كف حياط. ولي صداي شكستن نيامد. يك لحظه زل زديم به هم، يعني كي جرئت داره بره پايين؟ شايد من و توئيگ و داريا واقعا در مسابقه نجات تخم‌مرغ برنده مي‌شديم. من و مامان مي‌رفتيم نيومكزيكو و مامان از معجزه گل‌هاي آبي حالش خوب مي‌شد و دوباره همه‌چيز مثل قبل مي‌شد.

آخرین محصولات مشاهده شده