درباره‌‌ی قصه پسری که عادی بود (اولین احساسات من)

نورمن يك پسر عادي بود مثل بچه هاي ديگر.اما يك روز اتفاق عجيبي براي نورمن افتاد،يك اتفاق خارق‌العاده.اگر يك روز بفهميد يك جفت بال در آورده ايد چه كار مي كنيد؟اين همان اتفاق عجيبي بود كه براي نورمن افتاد.نورمن از وقتي كه بال درآورد ديگر عادي نبود.او مي توانست پرواز كند،در آسمان چرخ بزند و كلي كيف كند.اما وقتي آدم مثل هميشه نباشد و با بقيه فرق كند چه مي شود؟نورمن خيلي به اين سوال ها فكر كرد و از متفاوت بودن ترسيد. اين كتاب قصه پسري است كه تصميم گرفت عجيب بودنش را مخفي كند.فكر مي كنيد آدم تا كي ميتواند يك جفت بال را مخفي نگه دارد؟

آخرین محصولات مشاهده شده