درباره‌‌ی قصه های یلدایی

شب يلدا آهسته و پاورچين خودش را پهن کرد توي آسمان پرستاره خانم سمنو و آقاي هندوانه تندتند سفره ي يلدا را انداختند روي کرسي ننه انار هم هن وهن کنان دانه هاي ترش و بازيگوشش را از اين طرف و آن طرف جمع کرد و مرتب روي سفره نشاند با با بزرگ يک عالمه آجيل خندان و شيرين از توي جيبش درآورد و وسط سفره گذاشت. اما مامان بزرگ کجاست؟! قفسه هاي ون هي بچه ها نگاه کنيد مامان بزرگ رفته کنار صندوق قصه ها بلداني تا طولاني ترين قصه ي سال را از توي صندوق بردارد

آخرین محصولات مشاهده شده