درباره‌‌ی ننه ماهی (قصه‌هایی از ادبیات شفاهی ایران)

امروز در ميدان شهر جشن بزرگي برپاست و همه‌ي دختر‌ها بايد آن‌جا جمع شوند تا پسر پادشاه آن‌ها را ببيند. گيس‌گلابتون هم دلش مي‌خواهد به ميدان شهر برود، اما او بايد توي انباري خانه‌شان بماند تا يك كوه عدس و لوبيا و برنج و نخود و ماش را از هم سوا كند و يك ماهي خيلي بزرگ را براي شام بپزد. گيس‌گلابتون تا آخر شب هم نمي‌تواند تنهايي همه اين كارها را بكند و خودش را به جشن برساند. اما صبر كن!شايد مرغ‌هاي دريايي و ماهي‌ها بتوانند كمكش كنند، نه؟

آخرین محصولات مشاهده شده