درباره‌‌ی قصر مردگان (حماسه کرپسلی 3)

لارتن در برهوت یخ‌زده قطب آماده بود تا با آغوش باز به استقبال مرگ برود. خود را مستحق هیچ بخششی نمی‌دانست. کودک را روی تابوت یخی گذاشت و به سوی شکافی رفت که معلوم نبود انتهای آن کجاست. همه کسانی را که دوست‌شان داشت به یاد آورد، شتاب‌زده دعایی خواند و خود را به درون شکاف رها کرد. در آخرین لحظه از کار خود پشیمان شد، اما برای بازگشت به زندگی خیلی دیر بود...

آخرین محصولات مشاهده شده