درباره‌‌ی قصری در مه

تس و برادرش مكس را براي گذراندن تابستان به روستاي ساكت و آرام خاله اوي در حومه يكي از شهرهاي انگلستان فرستاده‌اند. داستان از جايي شروع مي‌شود كه پاي تس روي يك كليد برنجي مي‌لغزد. كليدي كه با آن يك دروازه چوبي كنده كاري شده را باز مي‌كند و وارد ماجرايي مي‌شود. در آن طرف دروازه باغچه‌هاي گل رز، يك ماز بوته‌اي و يك پسر بچه به نام ويليام كشف مي‌كند كه او هم به اندازه تس تنهاست. اتفاقات عجيب و غريب شروع به رخ دادن مي‌كنند. اسب‌هاي كارناوال در ازاي آرزوها به حركت در مي‌آيند، روياها به حقيقت مي‌پيوندند، و اينجاست كه ويليام هشدار ترسناكي ميدهد: مراقب درختاي زالزالك باش. هشداري كه مو به تن تس سيخ مي‌كند.

آخرین محصولات مشاهده شده