دربارهی قشو
وقتي داشتيم در حياط اصطبل بازي ميکرديم آن پايين، زير درختهاي نقره فام بيد صداي شرشر غم انگيز نهري را ميشنيديم که ديده نميشد. خانهمان ميان پرچين بود و به نظر ميرسيد پشت درختان بزرگ شاه بلوط گم شده است. چون مادرم به استانبول رفته بود، من و برادرم حسن که يک سال از من کوچکتر بود، اصلا از کنار «داداروح» دور نميشديم. داداروح مردي سالخورده و ميرآخور پدرم بود. صبح که ميشد اول وقت به طرف اصطبل ميدويديم. چيزي که بيش از اندازه دوستش داشتيم، اسبها بودند.
كد كالا | 263228 |
زبان | فارسی |
نویسنده | عمر سیفالدین |
مترجم | مهدی جهانشاهی |
سال چاپ | 1400 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 24 |
قطع | خشتی |
ابعاد | 22 * 22 * 0.2 |
نوع جلد | شومیز |
وزن | 105 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.