نويسنده در اين کتاب هوشمندانه به سراغ مفاهيمي مي‌رود که از چرايي گرايش انسان به فلسفه‌ورزي حکايت مي‌کند. اين کتاب با کنکاش در مفاهيمي چون نوا، ذهن، کلام، حقيقت، مثال، تصوير و وجود، تاريخ مفهومي مختصري از فلسفه به دست مي‌دهد که به ياري آن مي‌توان «آستانه فلسفه» را به چشم خود ديد. کتاب فلسفه چيست؟ گلگشتي نظرورزانه در تاريخ فلسفه‌‌ورزي است و نه انباشت اطلاعاتي تاريخي که پس از چندي فراموش شود، برعکس، با اين کتاب مي‌توان به گوهر گرايش ما به فلسفه و گريز ناپذيري آن در حيات انساني‌مان پي برد، به تماشاي آن نشست و ديد چطور مادام که آدمي نفس مي‌کشد و اصلا تا زماني که آدم اين‌گونه باشد، فلسفه هم خواهد بود. چرا که فلسفه زبان گم شدهاي است که به شکرانه آن مي‌توان با خود سخن گفت، در خود کاوش کرد و بر گوهر درون نقشي تازه زد.