ثور به عنوان يك جنگجوي آبديده از "دوره آمادگي صد روزه" بازگشته است و اكنون زمان آن است تا معناي جنگيدن براي سرزمين مادري را بياموزد؛ نبردي ميان مرگ و زندگي. مك كلاودها در يورشي بي‌سابقه، به قلمرو مك‌گيل حمله كرده‌اند. ثور قدم در تله‌اي مي‌گذارد كه نجات دربار پادشاه را به مخاطره مي‌اندازد. شيشه عمر گادفري، كه با زهري نادر و قوي مسموم گشته است، در دستان گوئندولين است. او از هيچ تلاشي براي نجات برادرش فروگذار نيست. گارث غرق در توهمات خود، قبيله‌اي وحشي را براي محافظت از خود اجير مي‌كند و با راندن "نقره‌اي‌ها" از دربار پادشاه، قلمرو را تا مرز جنگ داخلي مي‌برد. او همچنين نقشه‌اي شوم براي گوئندولين در سر دارد...